آیا مسیحیان قدرت فوق العاده دارند یا ندارند؟

موضوع موعظه انجیل لوقا17، 5-6

شاگردان از عیسی مسیح می خواهند: ایمان ما را قوی کن! اما خداوند پاسخ داد:

 اگر شما به اندازه یک دانه خردل ایمان می داشتید، می توانستید به این درخت توت بگویید: از ریشه در بیا و در دریا کاشته شو و از شما اطاعت می کرد.

آیا تو می خواهی بگویی که ایمان داری؟

آیا کلام تو این قدرت را دارد که درختان را از ریشه دربیاورد و در جای دیگری بکارد؟ آیا تا بحال امتحان کرده ای؟

صادقانه می گویم: من این کار را کرده ام. در دوران بچگی مجذوب این قسمت کلام مقدس بودم. به نظر من خیلی عالی بود که مسیحیان چنین قدرت فوق العاده ای را دارند و در مسیر مدرسه به درختان دستور می دادم در جای دیگری ریشه کنند: از ریشه دربیا و در دریا کاشته شو!

حدس بزنید چه اتفاقی افتاد:

آیا درختان حرف من را شنیدند؟ نظر شما چیست؟

حقیقتاً حتی یک بار هم درختان به حرف من گوش نداند و کاری را که من می خواستم انجام نداند. اما چرا؟

آیا ایمان من به اندازه کافی نبود؟

نه به این نمی تواند مربوط باشد. من هر با مأیوس می شدم.

چه چیزی در ایمان و اعتقاد من اشتباه بود؟

و چه چیزی در ایمان و اعتقاد شاگردان مسیح اشتباه بود؟

 دانه خردل خیلی کوچک تر از آن است که عیسی مسیح به شاگردان بگوید که شما ایمان ندارید. چطور می تواند این گونه باشد وقتی آنها همیشه با عیسی بودند و همیشه معجزات او را دیده بودند؟

با این وجود همیشه آنها در این مرز اعتقاد بودند، مانند پطرس وقتی در آب بود. پطرس می بیند، که عیسی از میان آب عبور می کند و می خواهد او هم همین کار را انجام بدهد. او اعتماد دارد که او هم می تواند، وقتی عیسی آن را می خواهد. او می داند که او هم این کار غیر ممکن را می تواند انجام بدهد، وقتی خداوند این را بخواهد و امکان پذیر نماید.

و قتی او باد و امواج دریا را می بیند، آن را فراموش می کند. یک بار او فقط نتیجه این کار را می بیند و فقط خود را می بیند و این فکر به ذهن او خطور می کند. من اینجا چکار می کنم؟ من نمی توانم از میان آب عبور کنم. چون در این لحظه ایمان او کم می شود، مانند یک بالون که هوا از آن خارج می شود.

 در پایان ایمان او به اندازه یک خردل نمی باشد و از بین می رود.این به این معنا نمی باشد که پطروس دیگر مسیحی نیست.

در کتاب مقدس دو نوع ایمان وجود دارد:

  • ایمان مفید و شفابخش: ایمان به آنچه در کتاب مقدس است. ایمان به عیسی مسیح و ایمان به این که من نجات یافته ام.
  • ایمان بعنوان قدرت فوق العاده و معجزه گر: ایمان ریشه داشتن در خداوند.

کسی که مسیحی می شود ایمان از نوع اول را داراست و با آن شروع به مسیحی شدن می کند. اما این پایان کار نیست.

شاگردان همراه عیسی مسیح دقیقاً همان کار پطروس را می کنند: آنها درخواست می کنند: ایمان ما را قوی کن!

این درخواست خوب بنظر می آید، اما اشتباه است. وقتیکه من این تقویت ایمان را طلب می کنم، فرض بر این است که من این تقویت ایمان را از خودم می خواهم و می توانم آن را بهتر کنم.

شاگردان عیسی مسیح هم همان کار پطروس را می کنند: آنها از وظیفه ای که بر دوششان نهاده شده است هراس دارند و روی خداوند و کمک او حساب نمی کنند، بلکه روی خودشان و ایمان خودشان حساب می کنند.

آنها فقط به خودشان نگاه می کنند و نه به خداوند. آنها از یک سرچشمه و منبع اشتباه طلب می کنند و آن سرچشمه و منبع خود ایشان هستند. و از منبع اصلی که خداوند است قطع ارتباط می کنند. به این دلیل در این لحظه آنها بدون ایمان شده بودند.

قدرت ایمان فقط از خداوند است و به این دلیل، این قدرت همیشه بزرگ است و ما وقتی این قدرت عظیم را داریم که با او در ارتباط باشیم و سپس می توانیم از قدرت او بوجود بیاییم. قدرت او همیشه عظیم است و هیچ تفاوتی در قدرت ایمان مسیحیان وجود ندارد. قدرت او همیشه عظیم است. ما فقط وقتی این قدرت خداوند را از دست می دهیم که روی قدرت و نیروی خودمان حساب می کنیم، بجای آنکه در ارتباط با خداوند باشیم. و بجای آنکه بر قدرت و توانایی خداوند حساب کنیم، روی قدرت و توانایی خودمان تکیه می کنیم.

در ارتباط بودن با خداوند چه معنا ومفهومی دارد؟

یعنی بدانیم که ما هیچ قدرتی نداریم یعنی بگوییم که من نمی توانم، اما خداوند می تواند. بگذاریم او در ما اثر کند. ناتوانی ما پیش شرط لازم برای قدرت مطلق خداوند است. ما باید از خداوند تقاضای کمک کنیم!

با اراده و خواست او در ارتباط باشیم: با او زندگی کنیم و خداوند را در مرکز زندگیمان قرار دهیم.

کلام ما وقتی قدرت دارد که کلام خداوند باشد. وقتی که با او و طبق اراده وخواست او عمل کنیم، سپس خداوند در ما عمل می کند. ما می توانیم مطمئن باشیم:

هر کاری که خداوند از ما می خواهد را می توانیم انجام بدهیم، حتی وقتی که غیر ممکن بنظر برسد. حتی می توانیم درختان را با کلاممان از ریشه در بیاوریم.

آیا وقتی معجزه ای اتفاق نمی افتد، به این معناست که اعتقاد و ایمان ما درست نیست؟ نه هرگز.

ایمان و اعتقاد به این معنا می باشد که هرچیز که از خداوند است و در ارتباط با او می باشد را انجام دهیم. منظور وظایف و کارهای بزرگ نیست، بلکه در کارهای روزمره و در تمام زندگیمان کاری را انجام دهیم که خواست و اراده خداوند است و در ارتباط با خداوند باشد.

ما می توانیم مطمئن باشیم که خداوند قدرت و نیروی لازم را در انجام اراده و خواست او به ما خواهد داد. و این قدرت در ما وقتی قوی می شود که در ارتباط با خداوند باشیم. خداوند منبع و سرچشمه ای است که ما را آفریده است.

روی خودتان حساب نکنید، فقط روی خداوند حساب کنید و با او می توانید از عهده انجام هر کاری برآیید.